-نام پدر و مادر حضرت مريم چيست؟

(41865)
-پيامبري كه پدر داشت امّا مادر نداشت , چه كسي بود؟

(16846)
-در هنگام فاتحه خواندن حتماً بايد دعاي اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات را بگويند و بعد سوره حمد و توحيد را بخوانندّ آيا در غير اين صورت فاتحه خواندن درست نيست؟

(13935)
-خوش صداترين پيامبر چه نام داشته است؟

(7985)
-چرا خداوند به ابراهيم((عليه السلام)) لقب خليل الله را عطا كرد؟
(2946)
-بعضي مي گويند: حضرت ابراهيم در روز سيزده بدر كه مردم به بيرون شهر رفته بودند, بت هارا شكست و مي گويند: درست نيست در اين روز به بيرون شهر برويم ; آيا اين گفته درست است ؟

(2851)
-چرا نام پيامبر قوم لوط، لوط بوده ، مگر نه اين كه نام انبياي الهي با مسمي بوده و كامل و زيبا؟توضيح دهيد معنا و مفهوم لوط چيست؟

(2433)
-چرا حضرت داوود با اين كه از پيامبران اولوالعزم نبود، داراي كتاب زبور بوده است؟

(2196)
-سبطيان و قبطيان كيستند؟

(1669)
-علت حرام و گناه بودن غيبت چيست؟ چرا دين اسلام بر اين موضوع حساس ميباشد و به شدت از آن نهي ميكند؟

(1655)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:25990 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:20

آيا با توجه به داستان حضرت ابراهيمغ در قرآن، آن حضرت دروغي گفتهاند؟ اگر گفته دليلش چيست؟

داستان زندگاني حضرت ابراهيمغ در سورههاي متعددي بيان شده است. در سه قسمت از داستان زندگاني آن حضرت، قرآن كريم سخناني را از زبان ايشان نقل ميكند، كه در ظاهر ممكن است به نظر برسد كه آن حضرت دروغ گفته است، در حالي كه پس از دقّت نظر و تعمّق معلوم ميشود كه آن حضرت دروغي نگفتهاند.

1. حضرت ابراهيم، قهرمان توحيد، در برابر ستارهپرستان و خورشيد پرستان، سه بار ميگويد: هذا ربّي يك بار به ستاره اشاره ميكند و ميگويد: اين پروردگار من است، بار دوم به ماه اشاره كرده، آن را پروردگار خود ميخواند و بار سوم خورشيد را پروردگار خود ميداند.

در موحّد بودن ابراهيم هيچ شكي نيست، و قطعاً ايشان ستاره و ماه و خورشيد را پروردگار خود نميدانسته است; پس شايد گفته شود به دورغ گفته ستاره و ماه و خورشيد پروردگار من است; ولي با اندكي دقّت روشن ميشود كه دروغ هم نگفته است.

آن حضرت به هنگام گفت و گو با ستارهپرستان لجوج، نخست با آنان هم صدا ميشود، تا آنان را جذب كند، ميگويد: به اعتقاد شما اين ستاره خداي من است. و يا به صورت استفهام ميگويد: آيا اين ستاره خداي من است؟ هنگام گفت و گو و جدل، مرسوم است كه مسلّمات طرف مقابل را ميگيرند و از آن راه، او را محكوم ميكنند.(ر.ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 7، ص 177، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت / تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 5، ص 312ـ313، دارالكتب الاسلامية.)

2. حضرت ابراهيمغ در روزي كه همة مردم براي مراسم عيد به بيرون شهر ميرفتند، براي شركت در اين مراسم دعوت شد، در پاسخ فرمود: إِنِّي سَقِيمٌ ;(صافات،89) من بيمارم.

در ظاهر از آن حضرت، بيماري مشاهده نميشد; لذا با كمال شجاعت، بتها را شكست; ولي دروغي هم نگفت; زيرا ايشان هر مدّتي دچار عارضة تب ميشد و اين سخن حضرت به آن تب موقّتي اشاره دارد.(ر.ك: همان، علامه طباطبايي، ج 17، ص 148 / همان، آيت اللّه مكارم شيرازي، ج 19، ص 91ـ92.)

3. هنگامي كه شهر از مردم خالي شد، حضرت ابراهيمغ به درون بتكده رفت و همة بتها را شكست، جز بت بزرگ و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد. هنگامي كه مردم برگشتند و از ماجرا خبردار شدند و فهميدند تنها ابراهيم در شهر بوده است، از او پرسيدند، شكستن بتها كار كيست؟ در پاسخ فرمود: بَلْ فَعَلَهُو كَبِيرُهُمْ هَـَذَا فَسْ ?‹َلُوهُمْ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ ;(انبيأ،63) بلكه اين كار را بزرگشان كرده است. از آنها بپرسيد اگر سخن ميگويند.

حضرت ابراهيمغ دروغي را نگفته است; زيرا دروغ آن است كه بدون هيچ قرينهاي انسان مطلبي را به قصد جدّي بگويد، در اين جا قرائن و شواهدي وجود دارد كه حضرت از اين سخن قصد جدّي نداشته است، بلكه ميخواسته با اين كلام مقدماتي را فراهم آورد تا فطرت آنها را بيدار كند و عقايد مسلّم، بتپرستان را، كه بياساس بوده است، به رخ آنها بكشد، و به آنها بفهماند كه اين سنگ و چوبهاي بي جان آن قدر بيعرضهاند كه حتي توانايي حرف زدن را هم ندارند، پس خداوند شما نميتوانند باشند. حضرت ابراهيمغ نيز به اين خواسته و قصد خود رسيد; چون قرآن ميفرمايد: فَرَجَعُوَّا إِلَيََّ أَنفُسِهِمْ فَقَالُوَّا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّـَـلِمُونَ;(انبيأ،64) آنها به وجدان خويش بازگشتند; و (به خود) گفتند: حقّا كه شما ستمگريد.(تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 13، ص 438، دارالكتب الاسلامية / رجوع كنيد: تنزيه الأنبيأ، آيت الله معرفت، ص 279، انتشارات نبوغ.)

علاوه بر اين كه آنان خود ميدانستند. شكستن بتها، كار ابراهيمغ است، و به خاطر اين كه خود اقرار به اين كار كند از او سؤال كردند و حضرت ابراهيمغ هم در واقع منكر نشدند بلكه با نسبت دادن اين كار به بت بزرگ، وجدان و ضمير آنان را بيدار ساخت، اگرچه عناد و اصرار آنها بر وجدانشان غلبه كرد.

نكته پاياني اين كه، نظير اين گونه تعبيرها، در سخنان و مناظرات ما فراوان يافت ميشود، به اين صورت كه مطالب مسلّم طرف مقابل را، كه باطل است در برابرش ميگذاريم تا او را محكوم كنيم.(تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 14، ص 300، انتشارات اسماعيليان / رجوع كنيد: ترجمه الميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 14، ص 452، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي.)

و در روايتي از امام صادقدر اين زمينه ميخوانيم: ابراهيم اين سخن را به خاطر آن گفت كه ميخواست افكار آنها را اصلاح كند و به آنها بگويد كه چنين كاري از بتها ساخته نيست. سپس فرمودند، به خدا سوگند ابراهيم دروغ نگفت.(تفسير نورالثقلين، ابن جمعة العروسي، ج 3، ص 434، اسماعيليان.)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.